fredag 30 mars 2012

سعید ملک‌پور؛ در انتظار اجرای حکم

پرونده سعید ملک‌پور، برنامه‌نویس رایانه‌ای که پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۸۷ بازداشت و محکوم به اعدام شد، اینک به «اجرای احکام» رفته. سناتورها و مقام‌های کانادایی اعتراض‌های زیادی به جمهوری اسلامی برای بخشش این کارشناس که پَس از بازگشت به ایران مقیم کانادا بود، کرده‌اند.
سعید ملک‌پور و حسین درخشان یک نکته مشترک داشتند؛ «کانادا». نکته مشترک دیگر اینکه هردو در بازگشت به ایران در پاییز سال ۱۳۸۷ دستگیر شدند. درخشان اما برای آغازی نو به ایران رفته بود، و ملک‌پور برای دیدار با پدر بیمارش.
حسین درخشان به خاطر فعالیت‌های‌اش در «وبلاگستان فارسی» شناخته شده بود و موضع‌گیری‌های سیاسی‌اش او را به یک هدف برای دستگاه قضایی جمهوری اسلامی تبدیل می‌کرد، اما سعید ملک‌پور یک برنامه‌نویس بود که سایت‌های مختلفی از جمله‌ سایت‌های پورن مشتری «کدنویسی» او می‌توانستند باشند.
بخش سایبری سپاه فشار زیادی بر سعید برای تن دادن به اعترافات تلویزیونی آورد. سعید اعتراف کرد اما بعد در نامه‌ای گفت که تمامی اعترافات تحت فشار و شکنجه انجام گرفته است.
همسر ملک‌پور در کانادا تلاش زیادی برای جلب حمایت‌های سیاست‌مداران برای نجات سعید کرد. در سال ۱۳۸۹، یکی از نمایندگان مجلس کانادا در تماس با مقام‌های دیپلماتیک ایران در اتاوا، نگرانی بخش‌های مختلف سیاسی کانادا نسبت به برخورد جمهوری اسلامی با سعید ملک‌پور، حمید قاسمی شال و حسین درخشان ابراز کرد. درخشان که کیفرخواست دادستان چیزی جز اشد مجازات برای او درخواست نکرده بود، حکمی سنگین گرفت؛ ۱۹/۵ سال زندان.
وی به اتهام  «تبلیغ علیه نظام از طریق طراحی سایت های مستهجن، توهین به مقدسات، توهین به رهبری» محاکمه،  به تحمل ۷ سال زندان و اعدام محکوم شد.
اما حکم اعدام سعید ملک‌پور نیز ابتدا نقض شد اما مجددا قاضی مقیسه (شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی) او را به اعدام محکوم کرد. این حکم در دی ماه ۱۳۹۰ از سوی دیوان عالی کشور تأیید شد. اینک، بنا به گزارش‌ها، پرونده ملک‌پور به اجرای احکام رفته است.
چندی پیش، خواهر سعید ملک‌پور به کمپین بین‌المللی حقوق بشر ایران گفت: «آخرین خبری که از برادرم دارم این است که در دو هفته اخیر و پس از تایید حکم اعدامش او را دو مرتبه مجبور کرده اند برای اعتراف جلوی دوربین تلویزیون برود که خوشبختانه او نپذیرفته است. حتی او را تهدید کرده اند که خواهرش یعنی من را دستگیر می کنند، به او گفته اند که جلو تلویزیون بگو پشیمانی و ما کمکت می‌کنیم.»

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar