torsdag 30 augusti 2012

کاک فواد


کاک فواد سال ١٣٢٧ شمسی در روستای آلمانه‌ در مریوان متولد شد. دوران کودکی را در آنجا سپری کرد و تا کلاس چهارم در آنجا به‌ مدرسه‌ رفت. کاک فواد همراه‌ سایر برادرانش، برای ادامه‌ ی تحصیل به‌ سنندج رفت. سال پنجم ابتدایی را در مدرسه‌ ای در محله‌ ی قطارچیان شروع کرد . کم‌کم محنت های غربت را پشت سر گذاشت و بر ناملایمات دوری از خانواده‌ فایق آمد. او در میان هم کلاسی هایش سطح بالایی از زکاوت و تیز هوشی را از خود را نشان داد واین عوامل سبب‌شد برخورد همکلاسی ها و معلم هایش تغییریابد. چندین تقدیر نامه‌ در دروس حساب و هندسه‌ و انشا را از مسئول مدرسه‌ دریافت‌کرد. تا سال آخر دبیرستان یکی از شاگردان ممتاز سنندج بود. سالهای تحصیلی هفتم،هشتم و نهم را در دبیرستان رازی خواند و سپس برای تحصیل در رشته‌ی ریاضی، به‌ دبیرستان هدایت رفت و کلاسهای دهم‌،یازدهم‌ و دوازدهم‌ را با کسب مقام اول تمام کرد. در کلاس یازده‌ بعنوان شاگرد نمونه‌ سنندج، برای اردوگاه‌ رامسر انتخاب شد و مدتی را در رامسر گذراند و با محصلین سایر نقاط ایران آشنا شد.
Kak Foad
تابستان سال ١٣٤٥ هنگامیکه‌ برای دیدار والدین به‌ آلمانه‌ برگشته‌ بود، بعنوان کارمند موقت بمدت دو ماه‌ در دخانیات مریوان استخدام شد.
سپس برای ورود به‌ دانشگاه‌ در مسابقات کنکور سراسری دانشگاه شرکت کرد و در بیش از دوازده‌ دانشگاه‌ معتبر پذیرفته‌ شد. علاقه زیادی به‌ دانشکده‌ نفت آبادان داشت و در کنکور این دانشکده‌ هم قبول شد، اما در مصاحبه‌ی شفاهی که‌ از طرف مقامات دانشکده‌ بر گزار میشد، از او سوال کرده‌ بودند اگر نخست وزیر ایران شوید دراولین اقدام چکار میکنید؟ در جواب گفته‌ بود اگر نخست وزیر ایران بشوم برای مناطق عقب مانده‌ی کشورو نواحی فقیر نشین ایران امکانات رفاهی جاده‌،مدرسه‌، دانشگاه‌، آب سالم و برق و... فراهم خواهم ساخت. همین مواضع انسانی و بشر دوستانه‌ی کاک فوآد، مورد پسند مقامات رهبری دانشکده‌ قرار نگرفت و او را نپذیرفتند

آنگاه‌ به‌ تهران رفت و در محله‌ی خانی آباد از طرف یکی از آشنایان اطاقی را برایش کرایه‌ کردند ولی همچنان در انتخاب رشته‌ی دانشگاهی مردد بود. سرانجام بین دانشکده‌ فنی تهران و دانشگاه‌ صنعتی شریف ،دومی را انتخاب کرد. در این مقطع با دانشجویان رادیکال و چپ و هم فکرهای خویش آشنا شد ودر سال 1348 همراه‌ با تعدادی از روشنفکران اگاه‌ و مصمم اولین سنگ‌بنای تشکیلات مخفی کۆمه‌ڵه‌ را بنیاد نهاد. با موفقیت دوران چهار ساله‌ مهندسی برق را در دانشگاه‌ صنعتی شریف تمام کرد و دوران افسر وظیفه‌ را در اداره‌ برق مریوان بعنوان مدیر عامل برق شروع کرد. در برابر ظلم و ستم و ناعدالتی های ماموران رژیم ایستاد و هر گز تسلیم زور گویی های ساواک مریوان و فرماندارش نشد. این ایستادگی اتوریته‌ی کاک فوآد را بالا تر برد. اما حاکمان برایش پرونده‌ سازی کردند و او را به‌ بروجرد تبعید کردند. در دوران مدیر عاملی برق بروجرد و مریوان خدمات شایانی به‌ شهروندان فقیر و کم درآمد ان دو شهر ارائه‌ داد. پس از پایان یافتن دوران خدمت برای کاردر انستیتوی تکنولوژی شیراز، برق کرمانشاه‌، تهران وسنندج از او استقبال کردند. سرانجام و باتوجه‌ به‌ افکار و خط سیاسی فکریش، در انستیتوی تکنولوژی سنندج بعنوان دبیر فنی کار را شروع کرد. در محله‌ی آقازمان سنندج خانه‌ای کرایه‌ کرد وکمتر از یکماه‌ در انستیتوی تکنولوژی سنندج کار کرد زیرا که‌ ساواک او را دستگیر کرد. همان روز بازداشت با دستبند او را به‌ زندان کمیته‌ی مشترک تهران که‌ ارگان های: ساواک، شهربانی، ژاندارمری آنرا اداره‌ میکردند انتقال یافت. مدتی طولانی در کمیته‌ ی مشترک زیر شکنجه‌ و آزار قرار گرفت و دشمن نتوانست روحیه‌ اش را در هم شکند. راز ها را با سربلندی و کرامت در سینه نگاه‌ داشت. بعد از محکومیت ، سه‌ سال رادر زندان قصر سپری کرد.

دکترین جیمی کارتر رئیس جمهور وقت ‌آمریکا مبنی بر دفاع از حقوق بشر، نگذاشت شکنجه‌ و اهانت به‌ زندانی سیاسی در سطح قبلی باقی بماند و رژیم بخاطر بقای خویش تا حدی آزار و شکنجه‌ ی آشکار را کم کرده‌ بود. نمایندگان صلیب سرخ از زندان های ایران بازدید کردند و کاک فوآد بخاطر فعالیت سیاسی درون زندان، سر شناس بود. سال آخر زندان تقاضا کرد که‌ به‌ سنندج منتقل شود و رژیم با این درخواست وی موافقت کرد.

زندان سنندج یکی از مقاطع و دوره‌های اوج شکوفایی زندگی سیاسی و رهبری کاک فواد است. در آن زندان کاراکتر،قدرت رهبری، سازماندهی، و شخصیت کاریزمایی خویش رابهمگان نشان داد. او و همرزمانش تنها با اسلحه‌ ایمان توانستند 24 روز در اعتصاب غذا بسر برند. تصمیمات و مواضع کاک فواد مرز زندان را در نوردید و در سطع شهرهای مریوان و سنندج انعکاس فراوانی داشت و سکوت را در میان مردم شکست. در دوران اعتصاب، روشنفکران و افراد خانواده‌ ها در شهر سنندج تظاهرات کردند و جمعی از جمله‌ پدر و مادر و برادران کاک فواد اسیر و زندانی شدند.

دوران چهار ساله‌ زندان نیز تمام شد و کاک فوآد در میان استقبال گرم و کم نظیر مردم، آزاد شد وبه‌ ‌ زادگاهش روستای آلمانه‌ بر گشت. ده‌ روز تمام مراسم شادی و استقبال ادامه‌ داشت. و اقشار و طیف های گوناگون برای دیدار با او می آمدند. در همین گیر و دار موج انقلاب خیز بر داشته‌ بود، و نوای آن بگوش میرسید. رژیم شاهنشاهی به‌ سراشیبی افتاد و با حرکتی نه‌ چندان کند سقوط کرد .شهر ها مرکز ثقل اعتراضات و رزم بر علیه‌ شاه‌ و ساواک بود .کاک فواد در این برهه‌ از زمان صاحب برنامه‌ و پلان خویش بود. دراعتراضات کشاورزان روستای بیلو در منطقه‌ مریوان، همراه‌ کادر های کۆمه‌له‌ نقشی مهم برعهده‌ داشت. کاک فواد بعد از سالهای زندان تنها یازده‌ ماه در قید حیات بود، که‌ در این مدت بیشترین و حساس ترین وقت خود را برای مبارازات طبقاتی و ملی خلق کرد اختصاص داده‌ بود. باشکوه‌ ترین، معتبر ترین و با ارزش ترین، مبارزات کۆمه‌له‌ و رویداد های تاریخی و سیاسی کردستان در همه‌ی سطوح، در این دوران وبه‌ رهبری کاک فواد انجام گرفته‌ است. اعتصاب زندان سنندج، کوچ تمام شهروندان مریوان به‌ اردوگاه‌ کانی میران واقع در نزدیکی شهر مریوان، راهپیمایی حماسی مردم سنندج، سقز، بوکان، مهاباد و بانه‌ به‌ مریوان، تشکیل شورای شهر مریوان، مذاکرات حساس و مهم با دشمن وخصوصا با چمران نماینده‌ی مستقیم خمینی، پیروزی کوچ مردم مریوان و بازگشت آنان به‌ شهر، شکست دادن نیروهای مزدورمحلی، سخنرانی تاریخی در اردوگاه‌ کانی میران، سخنرانی در روستای دولاش، گفتگو و مصاحبه‌ با روزنامه‌ های معتبر جهانی از جمله‌ روزنامه‌ ای فرانسویی، روزنامه‌ی آیندگان، بی بی سی، روابط متقابل با اتحادیه‌ی میهنی کردستان عراق و کومه‌له‌ی رنجدران کردستان عراق، همه‌ نمونه‌ هایی از مبارزات و تلاش های خستگی ناپذیری بودند که‌ کاک فوآد آنرا رهبری می کرد. تمام این مبارزات وجریانات سیاسی در سطح ایران و جهان انعکاس وسیعی داشت. زمانیکه‌ راهپیمایی حماسی مردم وجوانان شهرهای کردستان به‌ مریوان رسید شعارهایی را با صدای رسا و بلند میخواندند از جمله‌:
مریوان مریوان سنگر آزادگان ! زنده‌ باد برادریمان مبارزه‌ و اتحادمان !

فرمان جهاد خمینی که‌ مستقیما دستور قتل عام ملت کرد را صادر کرد، اوضاع کردستان را به‌ فاز دیگری برد و مبارازات مردم کردستان را بر علیه‌ ارتجاع حاکم به‌ مرحله‌ی خشونت باری سوق داد. نعلین آخوندهای مرتجع، بمراتب بیرحم تر از پوتین دیکتاتورها بود. آنها آزادی را زیر عباهایشان زندانی کردند و سانسور، قتل عام و دیکتاتوری مطلق را بر سرزمین کردستان تحمیل نمودند. اما علیرغم همه‌ی این قساوتها خلق کرد در برابر این هجوم و دیکتاتوری، جانانه‌ مقاومت و جانفشانی کردو حماسه‌ های جاویدان را د رتاریخ بیادگار گذاشتند. کردستان بعد از فرمان خمینی بشیوه‌ ای وحشیانه‌، محاصره‌ شد. مردم بیدفاع را کشتند و کردستان را به‌ ویرانه‌ ای تبدیل نمودند. آزادیخواهان کرد را به‌ زندان ها برده‌ و مورد شکنجه‌ قرار دادند، مردم را در روستاهای قلاتان، ایندرقاش وقارنا، بطور دسته‌ جمعی قتل‌عام کردند، تعداد زیادی از زنان و مردان در شهرهای کردستان تیر باران کردند.

کاک فوآد هنگام شنیدن خبر تیر باران نه‌ تن از آزادیخواهان‌ مریوان ازجمله‌ دو برادرش حسین- مصطفی سلطانی و امین -مصطفی سلطانی جزو اعدام شدگان بودند، بمنظور هدایت جنبش و رهبری آن در شهر بانه‌ بود . او با جناب شیخ عزالدین حسینی، آقای دکتر قاسملو، آقای جلال طالبانی، سایر رهبران کومه‌له‌، شیخ جلال حسینی، مسئولین سازمان یپکار، مسئولین چریک های فدایی خلق ایران سرگرم تماس و گفتگو بود. سپس برای سازماندهی نیروی پیشمرگ به‌ مریوان برمیگردد. بعد از توصیه‌های لازم و سازماندهی نیروی پیشمرگ در منطقه‌ ی مریوان تصمیم مگیرد که‌ مجددا به‌ شهر بانه‌ بر گردد.
کاک فواد همراه‌ با همسفرهایش دربرگشت به‌ بانه‌ ودر مسیر جاده‌ مریوان بانه‌ همراه‌ با نماینده‌ی سازمان چریک های فدایی خلق ایران آقای طهمورث اکبری روز ٩شهریور ١٣٥٨ شمسی در نزدیک روستای بسطام در نبردی خونین و قهرمانانه‌جانشان را از دست دادند و تاج سرفرازی را بر سر نهادند.

مردم حق شناس منطقه‌ جسد کاک فوآد را بمریوان آورده‌ مردم شریف مریوان فورا بسمت مسجد جامع هجوم آوردند وبااحترامی زایدالوصف که‌ شایسته‌ی آن رهبر گرامی بود، آخرین دیدار و احترام خویش را بجا آوردند. سپس جنازه‌ اورا بطرف زادگاهش یعنی روستای آلمانه‌ بردند و بعد از مراسم رسمی در قبرستان " تاله‌ سوار " ودر کنار برادرهایش ، عزیزان حسین و امین مصطفی سلطانی که‌ شش روز پیش در پادگان مریوان بدستور خمینی و نماینده‌ ش شیخ صادق خلخالی تیرباران شده‌ بودند، بخاک سپرده‌ شد. متاسفانه‌ کاک فوآد بعد از زندان تنها یازده‌ ماه‌ فرصت رهبری مبارزات خلق کرد و ملت مظلوم کردستان را داشته‌، ودر قید حیات بود.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar